شناسهٔ خبر: 17217 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

به بهانه آغاز جام‌جهانی فوتبال در برزیل(4)؛

چرا جام جهانی فوتبال جذابيت دارد؟

جام جهانی آنچه براي انسان هيجان‌انگيز بوده و او را در خلسه‌اي پرسش‌آميز قرار می‌دهد، پيش‌بيني‌ناپذير بودن برخي رويدادها و پدیده‌هاست. عدم قطعيت اين وقايع و تمايل فطري بشر براي دانستن آنچه در فرجام يك فرايند رخ می‌دهد حالت مشترك در بين افراد بشر است. در طول 90 يا 120 دقيقه زمان يك مسابقه‌ی فوتبال، هر لحظه و هر اشتباه می‌تواند آبستن حوادث و رويدادهاي بزرگي شود كه...

 

فرهنگ امروز/سيد مرتضي حسيني: موسم جام جهاني است. بار ديگر هرم گرماي تابستان با طعم هم‌زمان لذت و هيجان تركيب شده است. اين بار قرعه‌ی ميزباني اين مسابقات معظم به نام كشوري خورده كه پيوندي ناگسستني و تاريخي با فوتبال دارد. برزيل، سرزميني كه نامش با تلخي قهوه و شيريني تکنیک‌های ناب فوتبال عجين شده، ميعاد دوستداران فوتبال خواهد بود كه پس از انتظاري چهارساله، رقابت بهترین‌های اين ورزش مهيج را به نظاره می‌نشینند. بيستمين دوره‌ی جام جهاني در حالي برگزار می‌شود كه فوتبال به‌عنوان پديده‌اي چندوجهي و سيال اين توانايي را يافته است كه حوادث و رویدادهای سياسي جهاني همه شور و همه شر را تحت‌الشعاع قرار دهد. درباره‌ی پيامدهاي اقتصادي و فرهنگي اين مسابقات و ميزان گردش مالي و درآمدزايي آن‌ها بسیار گفته شده است، اما آنچه در اين نوشتار مختصر مطمح نظر است چرايي جذابيت جام جهاني فوتبال است كه در يك بازده‌ی زماني يك‌ماهه نگاه ميلياردها علاقه‌مند از سراسر جهان را به خود معطوف می‌سازد.

 

فوتبال و جذابیت‌های ذاتي

با اندكي اغماض مي­توان گفت كه فوتبال تنها رشته‌ی ورزشي است كه مسابقات جام جهاني آن از رقابت‌های المپيكش حساس‌تر و پربيننده‌تر است. بخش عمده‌اي از اهميت و جذابيت مسابقات جام جهاني فوتبال به هيجان ذاتي اين رشته‌ی ورزشي بازمی‌گردد. فوتبال درون خود واجد عوامل جذابيت‌زايي است كه به ساختمان يا «ساختار» اين رشته مربوط می‌شود. اين جذابيت در نظر مشتريان و مخاطبان حاصل عناصري است كه عمده‌ترین آن‌ها را می‌توان اين‌گونه برشمرد:

 1-پيش‌بيني‌ناپذيري و غيرمنتظره بودن: آنچه براي انسان هيجان‌انگيز بوده و او را در خلسه‌اي پرسش‌آميز قرار می‌دهد، پيش‌بيني‌ناپذير بودن برخي رويدادها و پدیده‌هاست. عدم قطعيت اين وقايع و تمايل فطري بشر براي دانستن آنچه در فرجام يك فرايند رخ می‌دهد حالت مشترك در بين افراد بشر است. در طول 90 يا 120 دقيقه زمان يك مسابقه‌ی فوتبال، هر لحظه و هر اشتباه می‌تواند آبستن حوادث و رويدادهاي بزرگي شود كه گاه سرنوشت يك تيم را با پيشينه‌ی تداركاتي مفصل و سوابق قابل توجه عوض کند. اين اشتباه می‌تواند سُرخوردن ساده‌ی بازيكني بزرگ همچون كاپيتان «استيون جرارد» در زمين خودي باشد كه سبب شد «دمبا با» بازيكن سيه‌چرده‌ی چلسي با فرصت‌طلبي از او توپ‌ربايي كرده و با گل‌زني مقابل ليورپول حسرت 25 ساله‌ی سرخ‌پوشان آنفيلد براي قهرماني در ليگ برتر جزيره را تداوم بخشد و يا زدن ضربه‌ی پنالتي به آسمان آبي لس‌آنجلس توسط «روبرتو باجو» در فينال جام جهانی 1994 آمريكا. در مورد عوض شدن نتايج در زماني اندك و برنده شدن تیم‌هایی كه حتي با اختلاف 3 گل از حريف عقب بودند هم به وفور می‌توان نمونه‌های تاريخي ارائه داد كه از حوصله‌ی اين بحث خارج است.    

 

2- برخورداري از فراز و فرودهاي ناگهاني و کشنده: علاقه‌مندان فوتبال چه در هنگام تماشاي يك مسابقه و چه در زمان پيگيري دوره‌اي از مسابقات (به‌صورت تورنمنت يا ليگ) معمولاً شاهد نوسان كيفيت و شيوه‌ی بازي تيم خود هستند. حتي تیم‌های قدرتمندي كه فاصله‌ی زيادي با حريفان دارند بر یك مدار نمی‌گردند و احتمال لغزش و ناكامي‌شان وجود دارد. در طول يك مسابقه هر لحظه اين امكان وجود دارد كه تيمي كه در لاك دفاعي فرورفته با يك ضدحمله‌ی برق‌آسا تمام برنامه‌هاي حريف قَدَر خويش را آشفته كند.

 

3- تنوع و گونه‌گوني در صحنه‌ها: تنوع صحنه‌های بی‌شمار فوتبالي كه پيامد تنوع تاکتیک‌ها و ميزان خلاقيت ستاره‌ها در ادوار مختلف است باعث شده تا هر فوتبال‌دوستي در ذهن خود بايگاني بزرگي از تصاوير و لحظات ناب داشته باشد و بتواند براي هر حركتي، تصويري خاص را به ذهن بياورد. احتمال دارد كه صحنه‌اي شبيه برخي از اين برش‌های تصويری انباشته‌شده، به شكلي ديگر در يك مسابقه‌ی فوتبال تكرار شود، در اين صورت تماشاگران دست به قیاس‌های دل‌چسب و خاطره‌انگيزي خواهند زد كه منجر به بازخواني برخي خاطرات راكد در اذهان جمعي خواهد شد. درعين‌حال هيچ مسابقه­ای كاملاً شبيه مسابقه‌ی ديگر از كار درنمی‌آید و انگار هميشه تازگی و بدعتي در كار است.

 

 4- فوتبال نمونه‌ی 90 دقيقه‌اي زندگي: فوتبال براي برخي خود زندگي است. «زندگي و ديگر هيچ، بخشي از عنوان كتاب مشهور اوريانا فالاچي است. معادل واژه‌ی زندگي در اين نام زيبا، براي من فوتبال است. فوتبال يعني زندگي. روزي كه يك اتفاق فوتبالي نيفتد معناي يك روز نافرجام را دارد، انگار خورشيد مثل هميشه غروب نمی‌کند!» [1] حتي اگر اين ديدگاه بيشينه‌گرا و احساسي را نپذيريم، نمی‌توان انكار كرد كه فوتبال می‌تواند آينه‌ی تمام‌نماي يك زندگي باشد. تلاش براي بقا، برنامه‌ريزي، اتفاقات پيش‌بيني‌نشده، مصدوميت، خلاقيت، اخطار، اخراج، كاميابي و ناکامی، همكاري با همنوعان، قدر فرصت‌ها را دانستن، اميدوار بودن حتي در لحظات سخت و پرفشار و... مواردی هستند كه می‌تواند بين زندگي و فوتبال مشترك باشند.

 بااين‌حال، فوتبال با همه‌ی تلخی‌ها و شیرینی‌هایش چون در زماني حدود 90 دقيقه فشرده‌ شده، از غلظت بيشتري برخوردار است و ازاين‌رو حالتي دراماتيك به خود می‌گیرد. درست مثل كاري كه هنر و ادبيات با زندگي می‌کند؛ يعني فشرده كردن و حذف زوائد مزاحم از جهان واقعي زندگي، زوائدي كه مانع فشردهسازي براي توليد احساس و انديشه می‌شوند. علاوه بر اين موارد كه ناظر بر جذابيت دروني فوتبال است برخي عناصر بيروني هم اين وضعيت را تقويت می‌کنند.

 

تلويزيون و دگرگوني در رابطه‌ی تماشاگر و فوتبال

 از دهه‌ی 1970 ميلادي بود كه فناوري پخش مستقيم تلويزيوني، جام جهاني فوتبال را هم دربرگرفت. اين امر باعث شد تا حجم بسيار وسیع‌تر و متنوع‌تری از افراد در يك زمان خاص حول يك مسابقه‌ی فوتبال به ابراز احساسات دروني پرداخته و با آن هم‌ذات‌پنداري كنند. گسترش پديده‌ی پخش مستقيم تلويزيوني چون خاصيت «هم‌زماني» داشت، توانست افراد علاقه‌مند را به هم متصل و ايجاد هويت كند. وقتي تلويزيون مسابقه‌اي را مستقيم پخش می‌کند نه تنها هزاران نفر در استاديوم بلكه میلیون‌ها نفر هم از تلويزيون در جريان اين رخداد قرار گرفته و در هيجاناتش در يك زمان واحد سهيم می‌شوند. از آن مهم‌تر به‌طور هم‌زمان از اين اشتراك احساسات يكديگر باخبر می‌شوند، به‌اين‌ترتيب زمان و مكان در هم فشرده می‌شود، اين فشردگي از نظر جامعه‌شناسي توليد هويت را تسريع می‌کند؛ چراكه به پديدار شدن آگاهي از وجود خود به‌عنوان يك گروه (مثلاً گروه هواداران فلان تيم) كمك می‌کند. در نتيجه‌ی اين فرايند رسانه‌اي، اين جمع تماشاگر علاقه‌مند از يك «مقوله» تبديل به يك «گروه» می‌شوند؛ يعني از «در خود بودن» درمی‌آیند و به جمعي «براي خود» تبديل می‌شوند. [2]

آنان همديگر را پيدا می‌کنند و «مايي» می‌سازند كه نماد درست می‌کند، مناسك می‌آفریند، فلسفه می‌سازد، تعصب خلق می‌کند، فشار اجتماعي ايجاد می‌کند، نيروي خود را پيوسته تكثير می‌کند و پراكنده می‌سازد و در نهايت به‌صورت تقاضاي اجتماعي در دستور كار قرار می‌گیرد؛ يعني در اقتصاد به توليد و توزيع هرچه بيشتر و بهتر فوتبال (به‌مثابه‌ی يك كالا) بدل شده و در سياست به تلاش افراد و نيروهاي سياسي و حتي كشورها براي نزديكي به فوتبال و بهره‌برداري از آن تبديل می‌شود.

 زماني كه پخش مستقيم تلويزيوني به مدد توسعه‌ی ماهواره‌اي، جهاني شد اين هم‌زمانی‌ها و هويت‌آفرینی‌ها از محدوده‌ی كشورها گذشت و به امري جهاني بدل شد. در نتيجه هويت‌سازي، نمادآفريني و نفوذ در پايگاه‌هاي اجتماعي ابعادي بس وسیع‌تر، فراملي و جهاني پيدا كرد. اگر زماني نه‌چندان دور به دليل گسترش وسايل ارتباط جمعي، فوتبال فراتر از يك ورزش صرف توانسته بود در ميان ملل مختلف و طبقات و اقشار گوناگون مردم جهان با ایده‌ها و اعتقادات رنگارنگ نفوذ كند، امروزه و در دهه‌ی دوم قرن بيست‌ويكم به زبان مشترك جهاني تبديل شده است.

«مايكل ريل» (Michael Real) در كتاب «فرهنگ رسانه‌ی جمعي‌شده» (Mass- mediated Culture) مسابقات فوتبال را منظره­اي اسطوره‌اي خوانده و عقيده دارد كه در جوامع غيرديني، ورزش از خيلي جهات شبيه مذهب است. [3] به نظر می‌رسد توسل به فوتبال به‌عنوان عنصري آرامش‌بخش و مرهم‌گونه و اجماع انسان‌هایی با علايق و پایگاه‌های طبقاتي مختلف حول آن، وجه شبه‌ی اين تشبيه باشد.

 از سوي ديگر شيوه‌هاي مدرن تصويربرداري در دهه‌ی اخير و استفاده از دوربین‌های متعدد و مجهز باعث شده تا مسابقات فوتبال همچون يك فيلم سينمايي داراي وجوه بصري چشم‌نواز و خاطره‌انگيز شود. «پخش تلويزيوني فوتبال، شكل هنري بسيار پيچيده‌اي است و از اين لحاظ به فیلم‌های آوانگارد شبيه است كه در آن جريان سيال ذهن در زمان جلو و عقب می‌رود و به طرز نامنظمي از اين برهه به آن برهه‌ی زماني می‌جهد. پخش آهسته، تقريباً معادل رجعت به گذشته (فلاش‌بك) در سينماست و استفاده از آن، ماهيت پخش تلويزيوني فوتبال (و اخيراً ساير ورزش‌ها) و به‌طوركلي ذائقه‌هاي مخاطبان امروز را دگرگون ساخته است. [4]

 تعدد بازيگران (بازيكنان، مربيان، داوران، تماشاگران، بازيكنان ذخيره و ...) در يك مسابقه‌ی فوتبال باعث شده تا خلاقيت كارگردانان تلويزيوني براي ارائه‌ی تصاويري ماندني و به‌موقع از وقايع باز باشد. اين‌گونه است كه از رویدادهای جام جهاني در 2 دهه‌ی اخير تصاوير بيشتري در يادها مانده و هرچه عقب‌تر برويم اين تصاوير كم‌رنگ‌تر و کلی‌تر می‌شود.

 

عقبه‌ی تاريخي جام جهاني، گنجينه‌ی ذهني مخاطبان

 تاريخ جام جهاني فوتبال سرشار از اتفاقاتي است كه با وقايع فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي هر دوره گره خورده است. حتي رویدادهایی كه صرفاً ورزشي محسوب می‌شود نيز می‌تواند ساير اتفاقات را زنجيروار به هم پيوند زند. حمايت همه‌جانبه‌ی موسوليني از ايتالياي دهه‌ی 1930، تعطيلي جام جهاني در ايام جنگ جهاني دوم، قهرماني آلمان خسته از جنگ در جام جهاني 1954، فينال جنجالي 1966، سومين قهرماني برزيل و پله با تيم رؤيايي 1970، هم‌گروهی آلمان غربي و شرقي در جام جهاني 1974، ميزباني و قهرماني پرحرف‌وحدیث آرژانتين در جام جهانی 1978، درخشش اسطوره‌اي به نام ديه‌گو مارادونا در سال 1986 و گم شدنش در غبار دوپينگ در جام جهاني 94 آمريكا، مسابقه‌ی ايران و آمریکا در جام جهاني 98 فرانسه، درخشش كره جنوبي، تركيه و سنگال در اولين جام جهاني به ميزباني آسیایی‌ها در سال 2002 و حركت غافل‌گيركننده‌ی زيدان در فينال جام جهاني 2006 از رخدادهايي است كه می‌تواند سرفصل هريك از ادوار بیست‌گانه‌ی جام جهاني قرار گيرد. بماند كه دنيايي از رویدادهای جزئی‌تر ورزشي و غيرورزشي در جام‌های جهاني فوتبال به وقوع پيوسته كه سازنده‌ی پشتوانه‌ی تاريخي، ورزشي اين مسابقات است. با تكيه بر چنين پيشينه فربهي است كه جام جهاني فوتبال وجهي فراتر از يك دوره مسابقه‌ی ورزشي يافته است. هويت جهاني مسابقات فوتبال به آن كاركردي فراملي داده و عامل پيوند افراد، گروه‌هاي اجتماعي، دولت‌ها و تمدن‌ها شده است. در فوتبال به دليل ماهيت پويا و چندگانه‌اش ايده‌ی خاصي دنبال نمی‌شود و در نتيجه شرايط مناسبي براي پيوند افراد، گروه‌ها و دولت‌ها در بستر فوتبال فراهم شده است. جام جهاني آخرين پرده‌ی رقابت ميان تیم‌ها، سیاست‌ها، تاکتیک‌ها و مربيان و سرمايه‌گذاران و فرهنگ‌هاست، در اين عرصه همه‌ی شركت‌كنندگان چيزي براي عرضه دارند. از طرف ديگر جام جهاني محلي براي پايان دوران ورزشي برخي بازيكنان و ستاره‌ها هم محسوب می‌شود و همين امر بر جذابیت‌های آن می‌افزاید. در فوتبال نيز همچون نظام‌های دمكراتيك كه با ظهور افراد جديد، افراد قديمی (ولو كاربلد و متبحر) كنار می‌روند و ميدان را براي نيروهاي جوان باز می‌گذارند.

  دستاورد جام جهاني فوتبال ديده شدنِ ندیده‌هاست. در اين مسابقات تماشاچيان نيز بخشي از بازی‌ هستند، بازيكنان و مربيان همراه با رسانه‌ها و سكونشينان بازي را می‌سازند و پيروزي و شكست نه دستاورد يك گروه كه دستاوردي همگاني است. به لحاظ محتوايي، جام جهاني فوتبال جلوه‌هاي زيبايي دارد؛ چراكه رنگ‌ها، لهجه‌ها، فرهنگ‌ها، تخصص‌ها و تاکتیک‌ها در كنار سياست‌ها و جهت‌گیری‌های متعدد اقتصادي در كنار هم حاضرند. [5] فستيوالي از فرهنگ‌های مختلف با بهانه‌اي هيجان‌انگيز به نام فوتبال!

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]   بخشي از مقدمه مترجم كتاب «فوتبال عليه دشمن»، سايمون كوپر، ترجمه عادل فردوسي‌پور، تهران: چشمه،1389، ص 9.

[2] حسين قاضيان، مسابقه يا نمايش؟ مهرنامه، شماره چهارم، مرداد 1389، ص 121.

[3]   آرتور آسابرگر، روش‌های تحليل رسانه‌ها، ترجمه پرويز اجلالي، تهران،1379، ص 184.

[4]  همان، ص 179.

[5]  تقي آزادارمكي، سياست در زمين فوتبال، مهرنامه، شماره چهارم، مرداد 1389، ص 124.

نظر شما